اینجا سکوتش معرکه است. وقتی می خوابی گویی هزار سال خوابیده ای اینجا هوایش جان می دهد برای نفس کشیدن همین و بس . اینجا خاکش بوی مهر می دهد بوی گرما ، بوی خاک . این روستای نسبتا کویری در دل گرما باز هم گرمایش دل نشین است و اینجا نانش بوی زندگی می دهد . دلم می خواهد هنوز بچه بودم و کنار پدرم شبها در حیاط خانه یمان می خوابیدم و ستاره های نورانی و شبهای سیاهش را می دیدم . آخه می دونی اینجا شبها و آسمانش خیلی زیباست سیاه سیاه و پر از ستاره . شبی آرام و در سکوت . صدای واق واق سگ ها و گاه گاهی قورباغه ای که می پرد و می خواند .بدون صدای ماشین و هم همه ی مردم . اینجا شب ها همه می خوابند ، همه آرامند و روز ها کمتر صدای ماشین می شنوی ، اما تا دلت بخواهد صدای موتور است و جوانانی که می روند و می آیند . حیفت نمی آید از اینجا بروی به شهری که پر است از دود و صدا و بیرنگی . بیرنگی اش نمی ارزد به زیبایی هزار چراغ و مغازه و هم همه . چرا دلت را به کار نمی دهی ، اینجا به کار تو نیاز دارد.
با سلام خدمت همشهریان و دوستان گرامی امیدوارم حالتون عالی باشه و پر از انرژی باشین. باید عذرخواهی کنم بابت اینکه هر چند سالی یک بار سایت آپ میشه و همیشه هم این کم کاری را به پای بهانه های الکی میگذارم ، برای همین از دوستانی که تمایل دارن با بنده همکاری کنن لطفا اعلام کنن که بتوانیم به کمک هم سایت رو به روز داشته باشیم با تشکر
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب در جواب حافظ :
هر آن کس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
شهریار در جواب هر دو :
هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را...
پس از گذشت سال ها از شهادت حضرت على (ع) , روزى عدى بن حاتم نزد معاویه رفت. معاویه مى دانست که عدى یکى از یاران قدیمى امیرالمؤمنین است, خواست کارى بکند که شاید این دوست قدیمى کلمه اى علیه حضرت بگوید, از این رو گفت : عدى! فرزندانت چه شدند؟!
عدى گفت : در رکاب مولایشان على, با تو که در زیر پرچم کفر بودى, جنگیدند و کشته شدند.
معاویه : عدى ! على درباره ى تو انصاف داد؟
عدى : چطور؟
معاویه : پسران خود را نگهداشت و پسران تو را به کشتن داد.
عدى : معاویه ! من درباره ى على انصاف ندادم. نمى بایست على امروز در زیر خروارها خاک باشد و من زنده بمانم. اى کاش من مرده بودم و على زنده مى ماند!
معاویه که دید سخنانش اثرى ندارد, گفت : عدى ! الان دیگر کار از این حرفها گذشته است چون تو زیاد با على بودى دلم مى خواهد, مقدارى از کارهایش را برایم توصیف کنى.
عدى : معاویه ! معذورم بدار!
معاویه : نه , حتماً باید بگویى !
عدى : حال که باید بگویم , آنچه را که مى دانم مى گویم, نه آنچه را که مطابق میل توست!
آنگاه عدى شروع به صحبت درباره ى على (ع) کرد و گفت : یکى از خصوصیت هاى او این بود که علم و حکمت از اطرافش مى جوشید. على شخصیتى بود که در مقابل ضعیف, ضعیف بود و در مقابل ستمکاران نیرومند. با اینکه در میان ما بى هیچ تکبر و امتیاز مى نشست, اما خداوند هیبتى از او در دل مردم قرار داده بود که بدون اجازه اش نمى توانستیم حرفى بزنیم.
معاویه ! مى خواهم منظره اى را که به چشم خود دیده ام , برایت باز گویم : در یکى از شب ها على را دیدم که در محراب خویش با خدایش به راز و نیاز پرداخته و محاسن شریفش را به دست مبارک گرفته , مى گوید : یا دنیا غرّی غیری ; اى دنیا , کسى غیر از مرا فریب ده .
عدى آنچنان على (ع) را وصف کرد که دل سنگ معاویه تحت تإثیر قرار گرفت; به طورى که با آستین , اشک هاى صورتش را پاک کرد . آنگاه گفت : دنیا عقیم است که مانند على بزاید.
با سلام خدمت همه ي دوستان وهمشهريان عزيز اميدوارم درحال گذراندن بهترين لحظات زندگي تون باشين اول اينكه من يه عذرخواهي بهتون بدهكارم چون يه مدت نتونستم وبلاگ رو آپ كنم البته دليل دارم دليلشم امتحانام بود.و دوم اينكه از بعضي از دوستان شنيدم كه عنوان وبلاگ (بروبچه هاي باحال ابوالخازن)زياد جالب نيس منم از همه ي شما دوستان و همشهريان عزيز ميخوام كه چند عنوان زيبا رو پيشنهاد بدين تا دوباره آنها رو در نظرسنجي قرار بدم و اگه دوست داشتين كه اسمتون هم در كنار پيشنهادتون باشه لطفا ذكر كنيد تا به اميد خدا و همت شما همشهريان عزيز بتونيم يك عنوان بهتر براي وبلاگ داشته باشيم .ممنون از همه تون
هنوز به دیدار خدا میروند....خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده!!
خدا همینجاست ،نیازی به سفر نیست!
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو میخواند،
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد میکند ،
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان میبرد...
خدا در جمله ی "عجب شانسی آوردم" است!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و امده نزدیک من و تو!!
خدا کنار کودکی است که میخواهد از فروشگاه شکلات بدزدد!!
خدا کنار ساعت کوک شده ی توست،که میگذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی !!
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی میماند ویک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ،چقدر
خدا را دیدی؟؟
خدا را 7بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی؟
خدا همینجاست نه در حجاز!
خدا زبان مادری تو را میفهمد،نه عربی!
خدایا دوستت دارم...
شهيد بزرگوار: قدرت الله عليزاده
آغاز: 2/1/1343 ابوالخازن
پرواز: 15/1/1364 كوشك
شهيد قدرت الله عليزاده – فرزند علي و صاحبجان – در فروردين ماه سال 43 در ابوالخازن از توابع بجستان در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد .
شهيد در سن 8 سالگي قدم به مدرسه گذاشته و تا سال اول متوسطه ادامه ی تحصيل داد(1).
وي به تمام معنا انسان آرام ،متين ،فروتن ،صبور و مقاوم و در همه مراحل زندگي انساني وارسته و از اخلاق و كمالات شايسته و رفتاري خدا پسندانه برخوردار بود. صله رحم را به نحو احسن در حق تمامي افراد خانواده اش انجام ميداد. در مواقع عصباني شدن ، قرآن و يا نهج البلاغه را تلاوت مينمود .
وي با درك عميق از نظام فاسد رژيم شاهنشاهي ،همگام با امت مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) در تمامي تظاهرات و راهپيماييها و پخش اعلاميه شركت فعال داشت .
بعد از اتمام دوره آموزشي خدمت سربازي در مشهد مقدس ، عازم جبهه جنوب ( جزيره مجنون ) گرديد و به مصاف با دشمن اسلام پرداخت . (2)
سر انجام بعد از 2 بار مجروحيت (3) در كوشك در 15/1/64 بر اثراصابت تركش به آرزوي ديرينه اش شهادت رسيد . پيكر پاكش پس از تشييع در روستاي ابوالخازن بجستان به خاك سپرده شد .
تین نیوز : 6 کیلومتر از آسفالت محور جزین – ابوالخازن در بخش مرکزی شهرستان بجستان تکمیل شد.
به گزارش تین نیوز به نقل از روابط عمومی اداره کل راه و ترابری خراسان رضوی، رئیس اداره راه و ترابری شهرستان بجستان با اعلام این خبر افزود: 6 میلیارد ریالاعتبار برای احداث این محور 17 کیلومتر در سال 90 در نظر گرفته شده است.
حسن غفوریان با اشاره به احداث 3 دستگاه ابنیه فنی بزرگ در طول 6 کیلومتر آسفالت شده محور جزین – ابوالخازن گفت: اجرای کامل این پروژه 59 خانوار روستایی ابوالخازن را از نعمت راه آسفالته روستایی برخوردار می کند.
بچه ها اگه کسی مطلب یا عکس جالبی در مورد روستامون داشت بفرستین به ایمیلم تا بذارم تو وبلاگ، راستی این وبلاگو به همشهریا معرفی کنین تا اونام بتونن مطالب و نظراتشونو ارایه بدن،امیدوارم بتونیم به کمک همدیگه یه وب که در حد روستا باشه در دنیای اینترنت معرفی کنیم .
alisahebi751@yahoo.com
.: Weblog Themes By Pichak :.